دردونه ی قشنگ خونه ی مادردونه ی قشنگ خونه ی ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

✿ــــ✿

بدون عنوان

دوشنبه صبح بهم زنگ زدن و براى ساعت دو و نيم وقت گزينش گذاشتن ! قبول كردم و ساعت دو راهى مدرسه شديم به همراه بابا  رفتيم تو شما رو بردن براى بازى كردن ما هم رفتيم توى نماز خونه براى پر كردن فرم و مصاحبه يه نيم ساعتى طول كشيد تا كارمون تموم شد و شما هم اومدى  قراره تا يك هفته ديگه تماس بگيرن  حالم خيلى بده ....... بده بد ....... خدايا شكرت ٣٠ ارديبهشت ٩٤
30 ارديبهشت 1394

خانه بدون تو .....

خانه بدون تو معنا ندارد .... خانه بدون تو خانه نيست .... دلم گرفته ..... پر از بغض شده ..... بدون تو دختركم ....... عزيز دلم .... نازنينم ..... فرشته مهربونم .....  دلم براى بغل كردنت .... بوسيدنت ...... آه ..... تنگ شده..... براى صداى نازنينت ..... . . . ديروز مامانجون اومد خونه مون با باباجون شوخى شوخى بهت گفتن بيا خونه مون .... تو هم قبول كردى .... اصلا باورم نميشد ..... ولى واقعا وسايلت رو جمع كردى و رفتى .... رفتى و تمام جان من را با خودت بردى ..... فقط به خاطر خودت گذاشتم برى چون حال من خيلى بده و ميبينم تو چقدر اذيت ميشى گفتم برى تا يه كم بازى كنى و بهت خوش بگذره ...... نازنينم .... براى در آغوش گرفت...
9 ارديبهشت 1394

آب بازى !

از اونجا كه از پاييز بهت قول داده بودم هوا كه گرم شد ببرمت كلاس شنا تا شنا ياد بگيرى منم به قولم وفا كردم ..... از بعد از عيد هر روز گريه و زارى مى كردى كه پس منو كى مى برى كلاس شنا ... بالاخره از شنبه پنجم ارديبهشت بردمت دو جلسه بيشتر نيست و تو هم خيلى علاقمندى با اينكه اين روزا اصلا حالم خوب نيست و بزور خودم رو مى كشونم ولى وقتى اشتياقت رو مى بينم يه كم سر ذوق ميام  يه روز در ميون ميريم يك ساعت و نيم توى آبى منم بيرون ميشينم امروز برات يه عينك شنا گرفتم خيلى خوشحالى تا الانم كه اومديم خونه عينكت رو بغلت گرفتى نمى دونم اين حال بد من كى خوب ميشه ولى خيلى خسته و كلافه ام ..... اميدوارم زودتر خوب بشم الحمدلله ..... هفتم ارد...
7 ارديبهشت 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ✿ــــ✿ می باشد